میخواهم بگویم ......
فقر همه جا سر میكشد .......
فقر ، گرسنگی نیست ، عریانی هم نیست ......
فقر ، چیزی را " نداشتن " است ، ولی ، آن چیز پول نیست ..... طلا و غذا نیست .......
فقر ، همان گرد و خاكی است كه بر كتابهای فروش نرفتهء یك كتابفروشی می نشیند ......
فقر ، تیغه های برنده ماشین بازیافت است ، كه روزنامه های برگشتی را خرد میكند ......
فقر ، كتیبهء سه هزار ساله ای است كه روی آن یادگاری نوشته اند .....
فقر ، پوست موزی است كه از پنجره یك اتومبیل به خیابان انداخته میشود .....
فقر ، همه جا سر میكشد ........
فقر ، شب را " بی غذا " سر كردن نیست .. فقر ، روز را " بی اندیشه" سر كردن است
کلاغ و طوطی هر دو زشت و سیاه آفریده شدند. طوطی اعتراض کرد و زیبا شدکلاغ هم راضی به رضای خدا بود
اکنون طوطی در قفس است و کلاغ آزاد...........
|